- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ( عید مبعث )
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو ای اشارتهای موسی! یک جهان دیوانهات ای بشارتهای عیسی! یک جهان حیران تو در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور آمـدنـد ایـنک به اسـتـقـبـال از قـرآن تو نام تو اشک است روی گونۀ اهل کتاب آتش شوق است در جان و دل سلمان تو در پریشانحالی این سجـدههای شبزده آفــتـاب جــاودان، پـیــشـانـی تـابـان تـو جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش کاش دریـایی شـود از جـاریِ بـاران تو یا اباالقـاسم! دل ما خانۀ مهـر عـلیست ای رسـول مهـربانی! جان ما و جان تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
و انسان هرچه ایمان داشت پای آب و نان گم شد زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد از آن روزی كه جانت را، اذان جبرئیل آكند خروش صور اسرافیل در گوش اذان گم شد تو نوح نوحی اما قصهات شوری دگر دارد كه در توفان نامت كشتی پیغمبران گم شد شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسّم كرد شب معراج، زیر پای تو صد كهكشان گم شد ببخش، ای محرمان در نقطۀ خال لبت حیران! خیالِ از تو گفتن داشتم، اما زبان گم شد
: امتیاز
|
مدح و منقبت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
شده عـالـم مـنـوّر از جـلـوات محمـدی به جـمـال جـمـیل او صلـوات محـمدی عجب از حُسن روی او، عجب از رنگ و بوی او شده جـنّت معـطر از گـل ذات محمدی شرف قبله و سجود، هدف غایی وجود که بُـوَد هـستی جهـان ز حیات محمدی حرکاتش خداصفت، همه عرفان و معرفت نَـبـرَد ره خـیال ما، به صفـات محمدی حرمش دافـعالنغـم، کـرمش سابغالـنعـم دل و دستش پُر از کرم به برات محمدی متجلّی به کوه طور، شجر از او گرفته نور یَد بـیـضا نـشـانی از لَـمَـعـات محـمدی دل موسی قوی از او، نفس عیسوی از او دم عـیـسی مـؤثـر از نـفحـات محـمدی گل شعر از شفق بگیر، مدد از فیض حق بگیر برو ای مستحق بگـیر صدقات محمدی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
کـيستی ای خندههايت رحـمةٌ للعـالمين گـيسوانت ليـلةالقـدر سمـاوات و زمین ای اشارتهای ابروهای تو لا ريب فيه مهربانیهای چـشمانت هُـدیً للمـتـقـين ای شب معراج، سبحان الذی أسرای من عروة الوثقیست دامان تو يا حبل المتين ايّها المزّمّل امشب تا سحـر بيدار باش تا طلوع فجر قـرآنها بخوانی با یقـین در رکوع کيست آن زيباترين انگشتری راز بگـشـا ای نـمـاز اولـين و آخـرين نخلهای سالها خشکيده خرما میدهند مینـشـينی تا کـنار اين دل چـادرنشين
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است از عطر نام توست اگر گل، معطّر است آن چهـرۀ مشـعـشع و آن دیـدۀ پـر آب شأن نزول سورۀ والشّمس و کوثر است بال و پر فـرشـتـۀ آمـین به راه توست امر محال اگر تو بخواهی میسّر است دارد به سمت نـام تو نـزدیک میشود آغــاز هـر اذان اگـر الله اکــبـر اسـت نـامت دوبـار در صلـوات آمد و مـدام از هر زبان که میشنوم نامکرّر است حرفی تفـاوت صلوات و صلاة نیست اجـر صـلاة با صلـواتت بـرابـر است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ( هفته وحدت )
عشق تو در تـمامی عـالم زبانـزد است بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است فرقی ندارد از چه نـژاد و چه فـرقـهایم با عـشق تو هـمیـشه دل ما مـؤیـد است جاریست سُکر واعتَصِمُوا... لا تَفَرَّقُوا بعد از تو این جنون دمادم که ممتد است ای زنـدگی مـا هـمه حـال و هـوای تو! حال تو مبدأ است و هوای تو مقصد است ماندهست رد پای تو بین زمین و عرش باران بوسههاست که در رفت و آمد است
: امتیاز
|
مدح و مرثیه پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
جـانبخـشتر نـدیـده کسی از تبـسّمت جـان جـهـان! فـدای سـلامٌ عـلـیکـمت آب حـیـات زمزمـههای زلال تـوست جـان میدهی به قـلب بشر با ترنّـمت »اَسریٰ بِعَبدِهِ» همه از لطف بندگیست با دوسـت در «دَنَـا فَـتَـدَلّیٰ» تکـلـمت دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود از بـوی سیب پر شده تکـبیر هـفـتمت آه ای پـدر به داد یتـیـمـان خود برس! تلـخ است این زمـانـه بـدون تـبـسّـمت جانها هنوز تشنۀ درک حضور توست تو حاضری و باز جهان میکند گمت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی و سرنـوشت تـمام جهـان؟ اگر تو نبودی در آن میانه که باران سنگ بود و شکستن نبود پنـجـرهای در امـان، اگر تو نـبودی هـنوز مـعـبر اصـحـاب فـیـل بـود زمـانه شکـسـتـه بود دل آسـمـان، اگر تو نبودی حجاز بود و غم دخـتران زنده به گورش یکی نداشت ز غیرت نشان، اگر تو نبودی زمین روایت سـبـزیست از نگـاه تو اما چه بود آخـر این داسآتان؟ اگر تو نبودی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
سلام بر تو ای رسـول! نه! علیکم السلام که پیشـتازِ هر سلامی و شروعِ هر کلام تو میرسی و من نشستهام که خوش نداشتی کسی به پایت ای بزرگ! پا شود به احترام به پای تو که ایـسـتاده آسمان به حـرمتت تویی که پیشِ دخترت همیشه میکنی قیام! تبـسّمت جوابِ خشمها و کـیـنـههای دهر فقط نگاه کن! سکوتِ تو پُر است از پیام یـتـیـم بـودی و پــدر شـدی بـرای امّـتـی مسیح هم نـمیرسد در امتش به این مقام نـمـازها به نـامِ نـامیات عـروج میکنند فقـط به عـشقِ نام تو بلال میرود به بام صراطِ مستـقـیم میشود مسـیـرِ کـوچ تو و روح زنـدهٔ تـو میشـود دوازده امام...
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
تیـغ ابـرویت غزل را در خطر انداخته پیـشِ پایت از تغـزل بسکه سر انـداخته مـرد این مـیدانِ جـنـگِ نـابـرابـر نیستم تیـرِ مـژگانت ز دستِ دل سپـر انداخـته بندهای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال شـاعـرانت را به امـا و اگـر انـداخـتـه! نامی از میخـانهها نگذاشت باقی نام تو بـاده را چـشـم خـمـارت از اثـر انداخته ساقیِ معراج، عرش گنبد خـضراییات جبـرئـیل مست را از بـال و پر انداخته کار دیگر از ترنج و دست هم، یوسف گذشت تـیغ، سـرها را به اظـهـار نظـر انداخته سود بازار نمک انگار چیز دیگریست! خـنـدهات رونق ز بـازار شکر انداخـته عاشق و معشوقها از هجر رویت سوختند عشقتان آتش به جانِ خشک و تر انداخته این تنورِ داغ مدح چـشمهایت؛ مهـربان نـان خـوبـی دامـنِ اهـل هـنـر انـداخـتـه مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زیر دولت شمشیر را از زور و زر انداخته تا سبکباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن چین زلفت در سـرم شوقِ سفـر انداخته آمـدم بـر آسـتـانت در زنـم، یـادم نبـود! میخ سرخی کوثرت را پشت در انداخته
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای صـدای تـو آشــنــای هــمـه ای نـگـاهـت گـرهگـشـای هـمـه تا نـبـودی بـشـر حـیـات نداشت آمـدی نـور شـبشـکـن بــاشـی عــلـت روح در بــدن بـــاشــی که به دلهای مـرده جـان بدهی جـــلــوۀ تــو دلــیــل دیـــدنهــا رفـتـن و دیــدن و رســیــدنهـا جـان من از تو خـواهـشی دارد آمـــدی بــا نــویـــد اســـلامــت وعــدۀ بـهـتـریـن سـرانـجـامـت تو بخوان تا که کفر خسته شود بـه زمـیـن رنـگ آسـمـان دادی تــا خـــدا راه را نـــشــان دادی گـفــتـی انـسـان بـیـا بـه آسـانـی خشکـسالی گـذشت و بـاران شد روزی بـنــدههــا فـــراوان شــد به علی کاش امت ایـمان داشت علی آن ره شناس و راهنماست سـرشـنـاسی در عـالـم بـالاسـت کـیـست حـیـدر حـقـیـقـت ازلـی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
دلـم مـسـت و گـرفـتـار محـمد سـرم سـرگـرم بـازار مـحـمـد ندارم سایهای بر سر به غیر از صـفـای مـهـر سرشـار محـمد تمام هـسـتی عـالـم خـدا گـفت بـود رهـن و بـدهـکـار محـمد به محشر میرود با توشهای پر کـسـی که شد خـریـدار محـمد امیرالمـومنین مشکـلگـشا شد ز سـوداهــای بــازار مـحـمـد یـد الـلـهـی بـه حــیــدر داد الله که شد دست عـلـی یـار محمد اگر چه گشت زهرا کوثر ناب شد از احـسان سـرشـار محمد نشد سلـمان مسلـمان تا زمانی که از جان شد خـریدار محمد علی فرمـود منّا را به سلـمان که باشـد گـنـج اسـرار مـحـمد نه هر میثم که اشهد گفت بر لب رود بـا ســر سـرِ دار مـحـمـد محـمد گـفت از فـرمایش رب عـلـی گـفـتا ز گـفـتـار محـمـد سلامت بگذرد از راه محـشر هر آنکس گشت بیـمار محـمد صراط مسـتـقـیـم اهـل تـقـوی نـبـاشـد غــیـر افـکـار مـحـمـد خدا قرآن شریعت دین و مذهب هـمه پـنـدار و کـردار مـحـمـد به روز حشر خالی نیست دستی که زد دسـتی به دستار محـمد
: امتیاز
|
مباهله پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام با مسیحیان نجران
حـق و باطل در مدیـنه روبروست اهل حق را حق پـرسـتی آبروست حق پرستان همچو انگـشتان دست پرتو این حق پرستان هرچه هست اهـل بیت مـصـطـفی دانی که پـنـچ رحـمـت لـلـعـالـمـیـن مـانـنـد گـنـج مصطـفـی خـتم رسـل در پیش بود شـأن او از هـر پیـامـبـر بیـش بود درگـه حـق او کـه بـرتـر از هـمـه در بـغــل دارد حـسـیــن فــاطـمــه سبـط اکـبـر در کـنار مصطـفاست دسـت او در دسـت خـیر انبـیـاست بعـد پـیـغـمـبـر عـلـی مـرتـضاست جانـشین و همچو جان مصطفاست فـاطـمـه خَـیـرُ الـنـسـاء الـعـالـمـین فـاطـمـه نـور سـمــاوات و زمـیـن مـقـتـدای او پسر عـمّـش عـلیست تا قیامت مرتضی بر حق ولیست آیـت حـق اهـل بـیت مصـطـفـاست مستجاب الدّعـوۀ ارض و سماست هر که را حُـبّ محمد در دل است چـلچـراغ روشن هر مـحـفـل است تـا ابــد بـر جـا بـمـانـد ایـن سـرود بــر مــحــمّـــد گــو و آل او درود تا تـوانـی گـو «طبـیـبا» این درود درگـه حـق ایـن دعـا مـقـبـول بـود
: امتیاز
|
مباهله پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام با مسیحیان نجران
قرار شد دو طرف تن به احتجاج دهند که دین مردم خود را مگر رواج دهند قـرار شد هـمگی با کـسان خـود باشـند مگر عـلاج به یک زخم لاعـلاج دهند نبرد شک و یقین بود و باز، اهل یقین بـنـا نـبـود به اهـل لـجـاج بــاج دهــنـد به حکم امر «تعالوا ...» قرار بود آن روز مسیحیان همه پایان به یک لجـاج دهند و در قــبـال تــمـام مخـالـفـت هــاشـان به رسم روز، به اهل یقین خراج دهند شعاع نور حقیقت به هر طرف می رفت که از حجـاز به نجـرانیان سراج دهند جهان به نور تو وابسته است، ای خورشید خوشا که با «تو» به اهلِ تو تخت و تاج دهند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای مـنـتـهـای رحـمـت والا محـمد ای جـلـوۀ لطـف خـدا بر ما محمد ذکـر تو شـد آرامـش دلـهـا محـمـد این داغ آتش می زند دل را محـمد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای آفرینش از تو گرفتهست تار و پود ای وسعت مقام تو بیمرز و بیحدود ای کـوههـا به بـردن نـام تو در قـیـام ای رودها به گـفتن ذکر تو در قعـود ای در اذان مــأذنــههـا زنــده تـا ابــد ای در گلوی هرچه مؤذّن پُر از سرود برگرد و از دوبـاره حـرایی بیافـرین پُر شد دوباره عـرصۀ تاریخ از یهود آل امیّه شکـل جـدیدی به خود گرفت شد کعبه در محـاصرۀ آلی از سعـود وقتش رسیده، باز الم یجـعـلی بخوان شد وقـت آنکه باز ابـابـیـلها فرود...
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
کـيـستی ای خـندههايت رحمةٌ للعالمين گـيسوانت ليـلةالقـدر سـماوات و زمین ای اشارتهای ابروهای تو لا ريب فيه مهـربانیهای چـشمـانت هدیً للمتـقـين ای شب معراج، سبحان الذی أسرای من عروة الوثقیست دامان تو يا حبل المتين ايّها المزّمّل امشب تا سحـر بيدار باش تا طلوع فجـر قـرآنها بخوانی با یقـین در رکوع کيست آن زيباترين انگشتری راز بگـشـا ای نـمـاز اولـين و آخـرين نخلهای سالها خشکيده خرما میدهند مینـشيـنی تا کـنار اين دل چـادرنشين
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بـاید تو را بـالاتـر از بـالا صدا کرد باید تو را والای بـیهـمتا صـدا کرد ثبت است بر طـاق فـلـک نـام بلـندت مثل خـدا بـاید تو را یکـتـا صدا کرد ما حلقه بر گوشیم پس یعـنی هـمیشه مولای من باید تو را مولا صدا کرد نـام تو حـلال تـمـام مـشـکـلات است از جـملۀ پیـغـمبران سر میشوی تو یعنی که از خلقت فراتر میشوی تو نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
همتایت ای والای بیهـمتا عـلی بود مولای مولا تو، به ما مولا علی بود شکـر خـدا نام عـلی ذکـر لب ماست عشق تو در جان علی، در جان زهراست عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست بـاید که بر بـالای هر مـنـبر بگـوئیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
دل آمـده باز، قصـد قـربت کرده خـاکِ قـدم تـو را، زیـارت کرده »لَولاٰکَ لَمٰا خَلَقتُ الَافلاکیُ» وحق ما را به طُفیـلیِ تو خلـقـت کرده هر فیـض که از عالم معنا برسد با دست پُر از مهر تو قسمت کرده از ظهـر قیامت نهراسـد هر کس در سـایۀ لطـف تو اقـامـت کرده ملک و ملکوت تحت فرمان توأند جبریل به درگـاه تو خدمت کرده صد بـار، دل یوسـف کـنعانی را ترکیـب مـلاحت تو غارت کرده خورشید همین که بشنود نامت را کُرنش نکنـد اگر، جسارت کرده جـبریل که تا مـقام توحـید رسـید در مسجـد چـشم تو عبادت کرده عمریست که طوبی به ثناخوانی تو در بـاغچـۀ خانهات عـادت کرده از عاطفهات، وضو گرفته باران آب از نمِ صورتت طهارت کرده باران، به هـوای سحرِ چشمـانت شبنـم شده احساس طراوت کرده خوشبو شده یاس رازقی از وقتی در محضرتان، عرض ارادت کرده حتی، عسـل از بردن نامِ عـسلت در ذائقـه، احساس حلاوت کرده هرکس که زیاد میفرستد «صلوات« در حــقِّ خـداونـد، مـحبـت کرده حق داشت، محمدی شود سلمانت عمری، سر کویتان، اقامت کرده سلمان تو در عشق، سلیمان را هم بر سـفـرۀ عـاشقی ضیافت کرده بر شأنِ رفـیعُ و شوکـتت یا مولا ای لال شود، هر که جسارت کرده فردا، به شفاعتِ جهان، برخـیزد شعری که دو بیت از تو حکایت کرده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
روزیکه از وجود، دو عالم معاف بود نور شما به عـرش خدا در طواف بود ارواح و نـور و طـینتتـان پـاکِ پـاک یعنی وجودتان ز ازل صافِ صاف بود هـر یـک بـرآمـده ز تـجـلای دیـگـری یک نور واحدی که شعاعش مضاف بود از نـورتـان تـجـلّی خـلـقت شـروع شد آن خلقـتی که خالص و بیانحراف بود ما را هـم از وجـود شـما مـنَّـتی رسـید رخـسارتـان بـرای دل مـا مـطـاف بود قـالـوا بـلای ما همه در عـرصه الست در اصـل بر ولایتتـان اعـتـراف بـود ای نـامـتـان مــرادف ذکـر خـدایــتــان صـلِ عــلـیَ الـنَـبـیِ و آلـه، ثـنــایــتـان کی میتوان به وصفِ تو دلبر زبان گشود کی میتوان فراخورِ شأنت، غزل سرود کی میتوان به کُـنهِ مقـامـات تو رسـید کی میتـوان به مدح تو آقا هـنر نـمود نـور تو از علی شد و نـور عـلی ز تو آری سزاست نورٌ علی نور را سجـود آدم چـشـیـد غـمـزۀ تـو، شـد اَبـوالـبـشر عالَم هم از کـرشمۀ تو یافت این وجود مجـمـوعِ انـبـیا به شـما امـتحـان شـدند وَرنـه بـدونِ اذن تو پـیـغـمـبـری نـبـود ذکـر مُـسبّـحاتِ تو مـشـق فـرشـتـه شد طرزِ قـیام و شـیـوۀ تـسبـیـح، تا قـعـود بـاید نـوشت سـر درِ دل، با خـطِ جـلی یا مصطفی محـمد و یا مـرتضی عـلی ای فخـرِ کـائنات که نامت محـمد است مدح و ثنای حضرت تو کار سرمد است با فکـر و ذکر تست که دلها خـداییاَند بییاد نام حضرت تو، حالِ ما بد است قـرآن دم از مکـارم اخـلاق، چون زند خُلقِ کریم تست که مقـصودِ ایزد است هر قطره از وضوی تو دریای رحمتیست باران، رسولِ فضل و کراماتِ احمد است تنها نه در کـنـار تو بودن شد افـتـخـار هر کس نماند بعدِ تو تسلیم، مرتد است هر کس مُحبِ تست، علی دوست میشود هرکس که بیعلیست ز آئینِ ما رد است دین خـدا به دامـن تـو چـنـگ مـیزنـد دشمن علیهِ تست، دم از جـنگ میزند شک نیست نصرتِ تو همان نصرت خداست یعـنی اطاعت تو همان طاعت خداست تـنـهـا نـه از غــدیــر، ز بَـدوِ تــولـدت فـرمان بیـعـت تو هـمان بیعت خداست تا تو رسول رأفت و مهر و عطـوفـتی باران رحمت تو همان رحمت خداست با دشمنان به شدت و سختی عمل کنی در اصل، قدرت تو همان قدرت خداست تَرکِ زیـارت تو جـفـا بر حـریم تـست یعنی که حُرمت تو همان حرمت خداست آل حـسـیـن، آل عــلــی، آل فــاطــمــه الحق که عترت تو همان عترت خداست وقتی تو را خدای تو فخـر همه نوشت ذکر تو را به عـرش اباالفـاطمه نوشت روز ولادت تــو کـه دفــعِ بـلـیــه شــد روز شهـادت تو چه شـد محـسـنـیه شد عـالـم به وقـت آمـدنت غـرق نـور بود با رفـتـنَـت ز آتـش کین، فـاطـمـیـه شد در سال شصت و یک، سرِ نیزه، سرِ حسین با زینب تو هـمرهـت از قـاضـریه شد امروز هـم بـصیـرت زینب چـراغ راه بـنـگــر کـه خـط اول مـا زیـنـبـیـه شـد روح تـو بود، روح خـدا را بـمـا دمـید یک شعـبـه از ولای عـلی نیجـریه شد شکر خـدا که مذهب ما هست جعفـری ایـام عـمـرِ شـیعـه، هـمه صـادقـیـه شد ما جـان نـثـار احـمـدِ محـمـود مانـدهایم در انـتـظار مـهـدی مـوعـود مـانـدهایـم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
شهد شیرین کلامت بین ساغـر ریخته پای این مکتب یقین دارم که باور ریخته اشرف اولاد آدم حـضرت خـتـمیمآب عـالم و آدم به پایت مـثل نوکـر ریخته خاتمیت را تو معنا دادهای ختم العقول انـبـیا زیـر قـدمهـای شـما سر ریـخـته جهل را راندی ز اطراف بشر ای عقل کل دانش کل خـلایق؛ پـیشت ابـتر ریخـته مهربانی، ارمغـانی بود بخشیدی به ما بین اخلاق شریفت؛ شور دیگر ریخته از دم گرمت میان مشرکین دل پا گرفت کـیمـیای چـشم تو باشـد، ابـوذر ریخته خیر یعنی که تأسّی بر تو و بر سیرهات خیر مطلق مطمئنم پای این در ریخته امتداد دین به جان مرتضا وابسته است جانشینی را خدا در جان حـیدر ریخته بیعلی ناقص شود هر کاملی حتی نماز شیعه با عشق علی در سینهاش زر ریخته نسل پاکت یارسول الله از صدیقه است ریشۀ سادات را یزدان ز کوثر ریخته یک نگاه ویژهای داری به زوّار حسین بر گدایی که ز چشمش، دُرّ و گو هر ریخته
: امتیاز
|